۱۳۸۶/۰۶/۲۵

ترا من چون خیال ِ صبح - خواهم




ترا من چون خیال ِ صبح - خواهم

... نسیمی سرد - در راه است

، بجز زاغی که می خواند

تک و تنها - به راغ ِ زرد پائیز

کسی هم نیست پیدا

بجز آهی

کسی هم نیست - در راه

...

دوباره یک جهان رویا

و دریائی خیال ِ آبی ِ شیدا

دوباره سبزی ِ امیدواری

به دیدن - در افقهای صحاری

دوباره این من و این کوه ِ پندارم

... که کبکی می خرامد در نگاهش

تنم اما - چه می لرزد

نسیمی سرد - در راه است

...

مرا ای گرمی ِ روزان ِ یاری

! مرا دریاب - گاهی

ترا من چون خیال ِ صبح - خواهم

ترا چون آتشی - من می نوازم

! مرا دریاب - گاهی

مرا - ای گرمی ِ روزان ِ یاری

... نسیمی سرد - در راه است

شهریور هزار و سیصد و هشتاد و شش

هیچ نظری موجود نیست: