بپای خاک پاکت وه دل انگیز
صدای چشمۀ نوروز پیداست
فلک در سایۀ خورشید رخشان
نمائی از نوای شهر شیداست
بیاد سوسن اش، نرگس، گل افشان
به روی دشت و کوه ِ خانۀ ماست
زمین می خندد از گرمای شیرین
شکوفه بر سریر عشق، زیباست
پس از سرمای عهد بی پناهی
نگاه مهر جان اینک هویداست
به شادی پا بکوبد رعد و تندر
نوید سبزی ایران به فرداست
شراب و عود و عنبر را بیاور
که مهمان دلم رخسار میناست
ز موج عطر سنبل می شکوفم
چو چشم دیدنم همرنگ دریاست
صبا را بوسه زد لبهای نرگس
امید زندگی اکنون مهیاست
فرهاد عرفانی – مزدک
اسفند هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر