۱۳۸۸/۱۲/۲۷

بهاریه


بپای خاک پاکت وه دل انگیز
صدای چشمۀ نوروز پیداست

فلک در سایۀ خورشید رخشان
نمائی از نوای شهر شیداست

بیاد سوسن اش، نرگس، گل افشان
به روی دشت و کوه ِ خانۀ ماست

زمین می خندد از گرمای شیرین
شکوفه بر سریر عشق، زیباست

پس از سرمای عهد بی پناهی
نگاه مهر جان اینک هویداست

به شادی پا بکوبد رعد و تندر
نوید سبزی ایران به فرداست

شراب و عود و عنبر را بیاور
که مهمان دلم رخسار میناست

ز موج عطر سنبل می شکوفم
چو چشم دیدنم همرنگ دریاست

صبا را بوسه زد لبهای نرگس
امید زندگی اکنون مهیاست


فرهاد عرفانیمزدک

اسفند هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست: