۱۳۹۱/۰۶/۱۴

بدنبال سایه...


بدنبال سایۀ خویش

چگونه غمنامه ای ست - در سکوت - خواندن

و بر بال باد - آواز دادن

وقتی روح - سرشار از طراوت پونه گون است

و جسم - در آتش اشتیاق مهر - می سوزد


هان! ای خفتگان زنده بگور

شما را ای گوسپندان - که برادرانه به هم می نگرید!

با کدام زبان - ندا دهم؟

شما را بخت - تنها یکبار است

که بنگرید و بشنوید

و تا پایان عمر - بدنبال سایۀ خویش - ندوید

زندگی شما - هرگز - چنین بی ستاره - نبوده است...


امرداد هزار و سیصد و نود و یک خیامی


هیچ نظری موجود نیست: