بدنبال سایۀ خویش
چگونه غمنامه ای ست - در سکوت - خواندن
و بر بال باد - آواز دادن
وقتی روح - سرشار از طراوت پونه گون است
و جسم - در آتش اشتیاق مهر - می سوزد
هان! ای خفتگان زنده بگور
شما را ای گوسپندان - که برادرانه به هم می نگرید!
با کدام زبان - ندا دهم؟
شما را بخت - تنها یکبار است
که بنگرید و بشنوید
و تا پایان عمر - بدنبال سایۀ خویش - ندوید
زندگی شما - هرگز - چنین بی ستاره - نبوده است...
امرداد هزار و سیصد و نود و یک خیامی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر