صافی - پدر
ساقی - پدر
صافی - پدر
کوهی توان که پشت داد
دریای مهر و نور
،دستان سبز عشق
بر سر - چو کودکی
رهبر بوقت خویش
در این سراب و چاه
وقتی که گم شدی - گاهی به هیچ و راه
... او در نگاه ماست
او در خیال ما
او در کلام ما ... او در پیام ماست
ما - سایه ای - شبی
خورشید جان - پدر
، اینک عصا زنان
... تنها به راه خویش
اشکم به دیده است
در پشت سر - روان
یادش چو شعله ای ست
گرما به جان ما
در پی - روان - صداست؛
ما - سایه ای - شبی
!خورشید ِ جان - پدر
یازدهم آبانماه هزار و سیصد و هشتاد و شش خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر