۱۳۸۷/۰۲/۱۰

جاده ها در انتظارند!




جاده ها در انتظارند!

باز خواهم گشت،

به جاده ای که افق آن،

در آغوش کوه آرمیده است

و سقف کاروانسرا هایش،

سفره ای از شهاب و ستاره است

و باد می خواند - آوای گرم خویش را،

در لابلای سپیدار های راست قامت اش

باز خواهم گشت،

به جاده ای که چشمه های کناره اش،

سرشار از مهربانی با پونه اند

و چکاوکان را می نوازند،

در سحرگاه آرامش خاک...

آری، جاده ها در انتظارند،

تا رفتن را معنی دهند

با گامهای زندگی ما،

وقتی کودکان سپیده را دست می گیریم،

و می آموزیم - بودن را

و خندیدن را

و گام زدن،

جاده های رنگین کمانی پس از باران را...

دهم اریبهشت هزار و سیصد و هشتاد و هفت